رمز و راز کاشی شمس یزد
صحن پایین که نسبت به صحن وسط در ارتفاع پایینتری قرار دارد نیز دارای یک حوض و اتاقهایی در ضلع شمالی میباشد. بناب مرند در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۳ خورشیدی از روستا به شهر ارتقا یافته و هماکنون از لحاظ رتبهبندی شهرداریها، دارای درجهٔ یک است. این سند گفتهٔ منشی قمی را - دربارهٔ ماندن بهزاد در هرات تا شروع سلطنت شاه طهماسب در ۹۳۰ ه.ق - نقض میکند. قاضی احمد مشخص میکند که بهزاد در زمانی که کتابخانهٔ شاه طهماسب پیشترها تأسیس شده بود، وارد تبریز شد و مدیر آن، سلطان محمد، به حاکم نقاشی تعلیم میداد. کتاب خلاصه الاخبار اثر خواندمیر که در ۹۰۵ ه.ق تألیف شده و رویدادهای تاریخی تا ۸۷۵ ه.ق را شرح میدهد، نگاهی اجمالی از وضعیت بهزاد در هرات بهدست میدهد. ساروتقی مبلغ ۴۳۰۹ تومان را از هلندیها بهزور گرفت و ایشان را مجبور کرد که علاوه بر این، ۳۰۰ عدل ابریشم شاه را به قیمت مشروط ۵۰ تومان در هر بار خریداری کنند. افزون بر این، نویسندگان صفوی مانند دوستمحمد، اسکندر بیگ و قاضی احمد قمی، روشن میکنند که بهزاد در زمان شاه طهماسب استخدام شدهاست، اما هیچ اشارهای به پیوند با شاه اسماعیل نمیکنند.
هیچ نویسندهای به این نتیجه نرسیده که بهزاد و میرک نسبت خانوادگی داشتهاند و اشارهای به نحوهٔ آشنایی دو نفر نیز نکردهاست. هیچ مدرکی برای اثبات ادعاهای قبلی مبنی بر استفاده از نسبت طلایی در الحمرا وجود ندارد. سوره ۶۷ قرآن بر روی ۱۲ تابلو داخلی غرفه فوقانی کتیبه شده است. این ماده به پارچه نفوذ نمیکرد و فقط روی آن ایجاد نقش میکرد. این حکایت همراه با پیشگویی پیروزی عثمانی است که بر تاریخیبودن آن تردید میافکند. بهگزارش خواندمیر، بهزاد ابتدا از سوی میرعلیشیر و سپس سلطان حسین بایقرا حمایت شد و کارش از سوی سلطان ستایش میشد؛ بااینحال، خواندمیر بر برتری بهزاد نسبت به معاصرانش تأکید نمیکند. در دورهای هشت ساله (میان ۸۸۶-۸۹۳ ه.ق) بهزاد به پرورش شیوهٔ خویش پرداخت و در دورهٔ دوازده سالهٔ بعدی (میان ۸۹۴-۹۱۶ ه.ق) بهترین کارهای خود را آفرید. دورهٔ زندگی بهزاد پس از مرگ سلطان حسین بایقرا در سال ۹۱۱ ه.ق بهدرستی معلوم نیست.
بابر مینویسد که بهزاد تحت حمایت محمد شیبانی قرار گرفتهاست. سردری که در روبروی خیابان باب همایون (الماسیه) قرار داشت، سردرِ الماسیه نامیده میشد ولی بعد از ساختِ سردرِ شمسالعماره، به آن نیز سردرِ الماس میگفتند و برای متمایز شدن آنها از یکدیگر، اولی در خیابان الماسیه (باب همایون) را سردرِ الماسِ قدیم و دومی در خیابان ناصریه (ناصرخسرو) را سردرِ الماسِ جدید نامیدند. ابتدا متعلق به تومانیانس ارمنی بود؛ سپس در اختیار مالکانی از سبزوار قرار گرفت. در بیشتر منابع معتبر، بهزاد بهعنوان شاگرد و زیردست روحالله میرک نقیزاده مشغول به کار بود که ابتدا کارگاه میرعلیشیر و سپس سلطان حسین را مدیریت میکرد. قاضی احمد بر روابط شخصی نزدیک بین این دو تأکید میکند و میگوید پس از اینکه بهزاد در جوانی یتیم شد، ازسوی میرک تربیت شد و آموزش دید. بااینحال، اشارهای هم به این موضوع شده که شخصیت بهزاد به بزرگی شهرتش - آنگونهکه دوست مورخش، خواندمیر نوشته است - نبوده و رابطهٔ بهزاد با علیشیر و جامی سبب افزودن ناروا بر شهرت او شدهاست.
بهگفتهٔ بابر، محمدخان شیبانی با گستاخی، نگارگریهای بهزاد را اصلاح میکرد. بهگفتهٔ باسیل گری، احتمالاً بهزاد یازده سال پس از مرگ محمد شیبانی نیز در هرات زندگی کردهاست. بعد از برافتادن سلسلهٔ تیموریان به دست محمدخان شیبانی در ۹۱۲ ه.ق، بهزاد همچنان در هرات باقی ماند. بهزاد ظریفکاری و تذهیب را مستقیماً از میرک آموخت، و قلمزنی ظریف و بیانگری عمیق را از کارهای مولانا ولیالله. بهجز این فرمان، سندی که به وابستگی بهزاد با شاه اسماعیل گواهی دهد، حکایتی از مناقب هنروران تألیف پژوهشگر عثمانی، مصطفی عالی گالیپولی به سال ۹۹۵ ه.ق است. لورنس بینیون و دیگران با توجه به نگارهٔ چهرهٔ بهزاد که در کتابخانهٔ اِوکاف استانبول موجود است شخصیت او را محجوب و بیادعا اما تیزبین و اندیشمند ارزیابی میکنند و ادامه میدهند که با توجه به انتصابش به ریاست کتابخانهٔ سلطنتی شاه اسماعیل اول، احتمالاً مدیر توانایی بودهاست. این صنعتگران در معماری بیزانس و هنرهای تزئینی آموزش دیدند و به سبک بیزانس که از معماری هلنیستی و روم باستان توسعه یافته بود، به ساخت و تزئین خود ادامه دادند. بااینحال، این سند در نسخهای از نامهٔ نامی خواندمیر - مجموعهای از نمونههای شیوهٔ نامهنگاری که مادهتاریخش نشان از ۹۲۵ ه.ق دارد - حفظ میشود. وی اندکی پیش از ۸۹۳ ه.ق به خدمت سلطان حسین بایقرای تیموری درآمد که دربارش در هرات محل گردآمدن نخبگان اهل ذوق و استعداد بود و نوایی و جامی و خواندمیر در رأس آنها بودند.
اگر شما هر گونه سوالی در رابطه با کجا و نحوه استفاده از کاشی ضد لغزش حمام دارید، می توانید با ما در صفحه وب تماس بگیرید.